جمعه1دی1385 / ساعت1:02بامداد
شبی دیگر ...
وبه جز پای در بند شدگان تقدیر دیگر مردم شهر
به فرمان میر شب در بسترهای خود غنوده اند
خدایا ... نزدیک بود فراموش شود ... ، سلام یلدا جان
...
امشب به نام اساطیری تو معطر شده .
جادوی شب ایرانی و خیمه پولک دوز آسمان
غریب شبی است امشب ...
* * *
یلدا جان
نگاه سرمه کشیده ات را باید جشن گرفت ؟!
به دام دامن ترمه ات باید سر فرو نهاد ... ؟!
و یا ... اینکه سوگ سیاووشان بگیرم ...
مگر نمی دانی ، وقتی آمدی ، یعنی پائیز باید برود
* * *
را ستی یلدا جان
ناوک ابروان تو نافذترین است یا چاچی کمان فرزند زال ... ؟!
چشمان تو روشنتر یا شراره های آتش ابومسلم ... ؟!
کمند گیسوان تو تنگ تر و یا کمند بهرام گور... ؟!
زلف پریشان تو آشفته تر یا کابوس های عزیز مصر... ؟!
...
* * *
چای زنجبیلی ، انار ساوه ، هندوانه محبوبی ، شربت بیدمشک
امشب همه به افتخار تو سور گرفته اند.
یلدا جان همه اینها به میمنت و مبارکی توست ...
پس چرا بیشتر پیش ما نمی مانی ...؟!
* * *
ناله ندارد اثر در دل چون سنگ او
تا که بگویم شبی قصه دل مو به مو
...
امشب نه تو سرماندن و سازگاری داری
و نه پائیز تصمیمش را عوض می کند
...
خداحافظ ... ،یلداجان
بخشی از فایل صوتی همین متن با صدای خوش خودمان « دی :»
زمان تقریبی بارگزاری 58 ثانیه ADSL128kbps ۳دقیه و 50 ثانیه Dial up 46 kbps: