تصور اشتباه

نمی دانم تا به حال برای شما این موضوع اتفاق افتاده یا نه که در مورد شخصی تصور اشتباهی داشته باشید و وقتی به اشتباهتان پی ببرید که برای عذر خواهی کردن از آن شخص خیلی دیر شده باشد و دیگر هیچ وقت آن شخص را نبینید .
اما می خواهم تجربه شخصی خودم در ارتباط با همین موضوع را بازگو کنم:
من درسی با استادی داشتم که از اول ترم دید و تصور من به او بسیار منفی و بد بینانه بود و فکر می کردم با وجود تمام مشکلاتی که دارم به هیچ وجه مشکلات من را نمی پذیرد و هیچ کمکی به من نخواهد کرد و این تصور من ادامه داشت تا این که آخر ترم فرا رسیدو امتحان این درس بعد از اتمام امتحان این درس کاملا اطمینان داشتم که همه چیز برای من تمام شده است و باید به فکر ترم های آینده و استادی دیگر برای این درس باشم تا اینکه آن استاد نمرات اولیه را اعلام کرد و من با حسابهایی که برای نمره انجام دادم هنوز هم نا امید بودم ولی یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد: که برای استاد نامه بنویس و تمام مشکلاتت را بیان کن و اطمینان داشته باش انسانی منطقی است و حتما به تو کمک خواهد کرد و اصلا نگران نباش .
من هم این پیشنهاد را پذیرفتم و با خود گفتم:من تمام تلاشم را انجام می دهم و حداقل این است که اگر هم نتیجه نداد من افسوس نمی خورم و پشیمان نیستم چون دیگر کاری از عهده من ساخته نیست روز اعلام نمرات نهایی فرا رسید و من هنوز هم نا امید که صبح آن روز یکی از دوستانم با من تماس گرفت و تبریک گفت که مشکلم حل شده است و این درس به خوبی و خوشی به اتمام رسیده است من از این مساله خیلی خوشحال شدم که بالاخره این کارم نتیجه داد.
اما همان روز فهمیدم که این استاد برای همیشه خواهد رفت و من دیگر هیچگاه او را نخواهم دید تا از او تشکر و همینطور عذر خواهی کنم از این مساله ناراحت شدم که خیلی دیر فهمیدم در مورد او اشتباه می کردم و کاش زودتر به اشتباهم پی می بردم
ولی این قضیه برای من تجربه ای شد که دیگر هیچگاه در مورد کس پیشداوری نکنم تا زمانی که او را نشناخته ام.
در پایان امیدوارم از این استاد محترم متشکرم و همینطور به خاطر رفتار نادرستی که با ایشان داشتم عذر خواهی می کنم و امیدوارم هر کجا که هستند همیشه موفق و سلامت باشند.

دانشگاه ها

می خواهم در مورد وضع فرهنگی دانشگاه ها صحبت کنم کسانی که تا به حال دانشگاه نرفته اند یا دانشجو نشده اند شاید با خواندن این مطلب تصور کنند من به طور کلی با دانشگاه های ایران و دانشجویان ایرانی مخالف هستم اما می خواهم عرض کنم در دانشگاه ها که مراکز تحصیلات عالیه است عده ای از دانشجویان هستند که گاهی وقتها اعمال و کار هایی از آنها دیده می شود که بسیار مذموم و قبیح است و گاهی هم در شان سن و سال آنها نیست که واقعا انسان شک می کند به دانشجو بودن آنها چند نمونه ذکر می کنم:داشتن شکل و ظاهر های زننده و عجیب و غریب،مزه پرانی و متلک گویی به استادان و هم کلاسی ها ،گفتن حرف های زشت و رکیک به خودشان و دیگران ،نوشتن حرف های زشت و رکیک در مکان های مختلف مثل سالنهای مطالعه و حتی سرویس های بهداشتی،کندن و پاره کردن لیست نمرات استادان و حتی من دیده ام که کنار اسم استاد مربوطه و یا دانشجویان علامت می گذارند و مزه پرانی می کنند که خودم عده ای از دوستانم را می شناسم که نمره یا نمراتی برایشان اهمیت زیادی داشته است اما عده ای از روی حسادت و یا ناراحتی از نمره خودشان لیست نمرات را پاره می کنند یا می کنند ،در سالن های مطالعه به جای مطالعه کردن با صدای بلند با دوستانشان صحبت می کنند و یا حتی می خوابند .در محوطه دانشگاه روی نیمکت با دوستانشان در حال فرستادن sms یا به قول خودشان Bluetooth بازی هستند .
اینها نمونه های اندکی از وضع فرهنگی دانشگاه های ایران است شاید شما بگویید چه کسی به خاطر خود علم و درس به دانشگاه آمده است همه دنبال مدرک هستند پس چرا ما به این مسایل اهمیت بدهیم؟
من در پاسخ می خواهم عرض کنم که این استدلال اشتباه است که چون دیگران کارهای اشتباهی انجام می دهند چرا ما انجام ندهیم اگر اینطور استدلال کنیم و بیاندیشیم که ما با دیگران تفاوتی نداریم
متاسفانه دانشگاه ها غیر دولتی و به خصوص دانشگاه های آزاد به تدریج دارند ظرفیت پذیرششان را بدون هیچ نوع برنامه ریزی افزایش می دهند در حقیقت به دانشجویان دید تجاری دارند یعنی هر کس که توانایی و استطاعت پرداخت شهریه را داشته باشد می تواند وارد دانشگاه آزاد شود بدون آن که خصوصیات شخصیتی و اخلاقی وی مورد نظر باشد به همین خاطر است که متاسفانه سطح فرهنگی دانشگاه های آزاد سال به سال پایینتر می آید و به همین سبب به تدریج بهترین اساتید این دانشگاه ها هم یا رفتن را به ماندن ترجیح می دهند یا اگر هم با اصرار بمانند شیوه تدریس و اخلاق و رفتارشان به کلی عوض می شود و دیگر آن استاد خوب و خوش اخلاق سابق نیستند.

مدیون

همه ما در زندگی قطعا به کسانی مدیون هستیم خواه مدیون مادی خواه معنوی اما ما تا چه اندازه به آنها ادای دین کرده ایم؟چه اندازه قدردان آنها بوده ایم؟عده ای که هیچگاه عادت به قدر دانی و تشکر از دیگران نداشته اند اینطور توجیه می کنند که وظیفه اش بود که این کار را انجام دهد یا مگر بر من منت دارد ؟اما به نظر من به جز جنبه مذهبی و دینی ادای دین و قدردانی جنبه اخلاقی و انسانی دارد .
من انسانها را در مورد این موضوع دو دسته می دانم:
1-انسانهایی که برای ما کاری را انجام میدهند یا در کاری به ما کمک می کنند و این موضوع را برای همه تعریف می کنند که :من برای فلان شخص کاری انجام داده ام ولی او فلان کار را برایم انجام نداد چه قدر انسان قدر نشناس و ناسپاسی است
البته من هم مخالف این نیستم که اگر کاری یا کمکی از عهده ما بر می آید برای دیگران انجام دهیم اما معلوم است که این افراد اگر هم کاری انجام بدهند برای ریا و خودنمایی است نه کمک رساندن به ما
2-انسانهایی که کاری برای ما انجام می دهند ولی از ما توقع ندارند که کاری برایشان انجام دهیم و هیچگاه برای دیگران کاری را که برای ما انجام داده اند تعریف نمی کنند وکا رهای خیرشان مخفی می ماند به عبارت بهتر کارها و کمکهایشان بی منت و بی توقع است اما این دلیل نمی شود که ما از این رفتار و برخورد انسانی آنها سو استفاده کنیم و قدردان آنها نباشیم بلکه باید کاری یا کمکی هر چند ناچیز برایشان انجام دهیم و دینمان را به آنها ادا کنیم مثال و نمونه بارز:پدر و مادرها هستند یک خاطره تلخ ذکر کنم:روزی به خانه سالمندان رفته بودم و با یکی از آنها صحبت می کردم می گفت:همسرم خیلی وقت است فوت کرده است من هم برایشان کم نگذاشتم هیچ وقت نگذاشتم کمبود مادر را احساس کنند هزینه تحصیلشان در را فراهم کردم حالا آنها در اروپا ادامه تحصیل می دهند و الان حدود 10 سال است مرا در خانه سالمندان گذاشته اند و من از آنها هیچ خبری ندارم و حتی برای یکبار هم که شده به من سر نزدند نگفتند پدرمان در چه حال و وضعیتی است
با اوخداحافظی کردم و یاد این جمله افتادم که:انسانهای بزرگ غمشان را برای خودشان نگاه می دارند و شادی اشان را به دیگران تقسیم می کنند

ازدواج-2

در ادامه بحث ازدواج می خواهم اشاره ای داشته باشم به نقش رسانه های جمعی در ترغیب جوانان به ازدواج جدا از عواملی که قبلا ذکر شد در مورد بی انگیزه بودن جوانان به ازدواج به نظر من یکی دیگر از عوامل مهم رسانه های جمعی است شما سریال های یا فیلم های ایرانی را که ببینید خواهید فهمید که در اکثر آنها مساله ازدواج به چشم می خورد حالا گاهی موضوع اصلی ازدواج است گاهی هم یکی از موضوعات حاشیه ای و جانبی ازدواج است که: دختر و پسری با هم ازدواج می کنند ولی دختر با مادر شوهرش و پسر با مادر زنش اختلاف دارند و همیشه مادر شوهر و مادر زن در زندگی آنها دخالت می کنند و باعث اختلاف بین زن و شوهر جوان می شوند و گاهی تا جایی پیش می رود که کار به جدایی می کشد و حتی در برنامه های طنز و حتی در ادبیات طنز هم این مساله را دستمایه طنز قرار می دهند به عنوان نمونه :شخصی زندانی بود زندانبان به او می گوید ملاقاتی داری زندانی می پرسد کیست؟ زندانبان می گوید:مادر زنت زندانی می گوید:وای خدا بگویید دیروز اعدامم کردید .در حالی که خودم مادر زن و مادر شوهر های زیادی را دیده ام که اصلا اینطور که آنها را جلوه می دهند نیستند و به عروس یا دامادشان هم در مواقع نیاز کمک می کنند.
یا در فیلم و سریال های ایرانی حتما دیده اید که دختر در سالگرد ازدواج یا سالگرد تولدش انتظار دارد شوهرش حتما به او کادو و هدیه ای گرانقیمت بدهد و اگر شوهرش این موضوع را فراموش کند شدیدا ناراحت می شود اما در مورد این قضیه هم بگویم که باز هم همه دختران اینطور نیستند و اتفاقا دختران زیادی هستند که اصلا توقع ندارند شوهرشان در سالگر ازدواج یا سالگرد تولد و یا روز زن به آنها هدیه بدهند.
و در آخر قضیه ای به اسم :زن ذلیل که در سریال ها و فیلمهای ایرانی دختران و خانمها را به گونه ای جلوه می دهند که شوهرانشان حتما باید از آنها حساب ببرند و باید تمام حرفهای همسرانشان را بپذیرند و به نوعی زن سالاری در خانواده آنها حکمفرماست اما باز هم این مساله در مورد همه خانمها و دختران صدق نمی کند عقیده شخصی من این است که نه زن سالاری و نه مرد سالاری بلکه لازم است گاهی همسر نظر شوهرش را بپذیرد و گاهی شوهر نظر همسرش را.
خواهش دارم از مسوولان صدا و سیما و کارگردانان سینما که در کنار جنبه های منفی ازدواج جنبه های مثبت آن را هم نمایش دهید و اینقدر ازدواج را بد جلوه ندهید

ازدواج

یکی از مشکلاتی که ما جوانان داریم و هر روز هم برای حل آن شعارهای مختلفی می شنویم ازدواج است خوب قسمتی از این مشکل مربوط به مسوولان و دولت است که آن فراهم کردن شرایط برای دریافت آسان و بدون دردسر وام و تسهیلات برای زوج های جوان است متاسفانه شرایط دریافت وام ازدواج آنقدر سخت و دشوار است که جوانانی که احتیاج و نیاز به این وام دارند با این شرایط از دریافت وام محروم می مانند و همین طور است قضیه مسکن که حالا خرید خانه که هیچ اجاره آن هم برای زوج های جوان به یک رویا تبدیل شده است اما قسمتی دیگر مربوط است به خانواده ها متاسفانه بعضی خانواده ها معیار های سخت و گاهی عجیب و غریبی را به عنوان شرایط ازدواج عنوان می کنند به عنوان مثال دوست من که به خواستگاری رفته بود و جوانی با شخصیت و اخلاق و نیز از نظر مالی وضع خوبی داشت فقط به خاطر این که قدش با قد آن دختر اختلاف زیادی داشت به او جواب رد دادند .
حتما شما هم می دانید که امروزه در خواستگاری ها دو معیار شاخص برای ازدواج هست که اگر کسی نداشته باشد موفق به ازدواج نمی شود:1-سرمایه 2-میزان تحصیلات البته من نمی خواهم بگویم که همه خانواده ها این طور هستند یا هیچ خانواده ای اخلاق و شخصیت برایش مهم نیست و همین طور نمی گویم که داشتن سرمایه و تحصیلات مهم نیست اتفاقا اگر کسی نمی نواند هزینه های زندگی مشترک را تامین کند نباید ازدواج کند و همین طور تحصیلات هم اهمیت دارد و بهتر است شوهر و همسر از نظر میزان تحصیلات هم سطح باشند اما نظر شخصی من این است که اخلاق و شخصیت از همه اینها مهمتر است ممکن است فردی سرمایه دار باشد ولی از نظر اخلاقی و شخصیتی در سطح پایینی باشد همان طور که ممکن است یک دکتر از یک دیپلمه از نظر اخلاقی پایین تر باشد.
از خانواده های محترمی که دختران یا پسران شان به شرایطی رسیده اند که می توانند زندگی مستقل تشکیل دهند تقاضا دارم از سختگیری های بی مورد و بی دلیل اجتناب کنند چون این سختگیری ها هم موجب سرخوردگی جوانان می شود هم تبعات اجتماعی و اخلاقی بدی به دنبال دارد چون اگر در راه های مشروع بسته شود باز شدن در راه های نامشروع امری اجتناب نا پذیر است.
ادامه این موضوع را به بعد موکول می کنم

تبریک

سلام روز مادر و روز زن را به همه خانمها و دختر خانمهای و مادران عزیز تبریک می گویم امیدوارم همیشه در تمام مراحل زندگی موفق و پیروز باشید و همیشه شاد و خندان و سلامت .و وجود مادر گرما بخش خانواده تان باشد

دو راهی

مساله ای مدتها است ذهن مرا مشغول کرده است و آن هم این است که همه ما می دانیم متاسفانه در جامعه ما برخی از آداب و رسوم و باورها و ارزش ها اشتباه و باطل هستند که به مرور زمان در بین مردم عرف شده است و متاسفانه هر کس که می خواهد بگوید اینها اشتباه هستند در بین عامه مردم جایی ندارد و به نوعی تنها است و حتما این سخن را شنیده اید که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو از طرفی من وقتی می بینم عامه مردم فلان کار یا باورشان اشتباه است و اگر من نخواهم بپذیرم تنها می مانم و از طرف دیگر اگر بخواهم بپذیرم که می شود تقلید کور کورانه بدون تفکر پس من با دیگران چه فرقی دارم؟و تکلیف اخلاق و انسانیت و وجدان چیست؟یعنی قبول کنم یا نکنم ضرر و سود دارد دوست دارم شما نظرتان را بگویید که کدام یک درست است؟

زرنگی

سوالی از شما دارم شما به چه کارهایی زرنگی اطلاق می کنید؟یا به چه کسانی لقب زرنگ و با هوش می دهید؟نظر شخصی من این است که متاسفانه در جامعه ما زرنگی معنا و مفهوم و ارزش و جایگاه مثبت خود را از دست داده است نمونه ای ذکر می کنم:فرض کنید کسی در بزرگراهی که به عنوان مثال حداکثر سرعت مجازش 120 کیلومتر در ساعت است با سرعت 140 رانندگی می کند و در حین رانندگی پلیس راهنمایی و رانندگی به خاطر سرعت غیر مجاز قصد جریمه کردن او را دارد ولی او با هر ترفند و شیوه ای از پرداخت جریمه فرار می کند و وقتی این قضیه را برای دوستانش یا اقوام و آشنا یانش شرح می دهد می گوید من زرنگی کردم و جریمه نپرداختم با این که سرعتم غیر مجاز بود و پلیس قصد جریمه کردن من را داشت به نظر این شخص این کار زرنگی است هر چند خودش هم می داند کاری خلاف قانون انجام داده است من که اسم این کار را زرنگی نمی گذارم بلکه به آن می گویم فریب و نیرنگ .
می خواهم بگویم که در جامعه ما زرنگی با نیرنگ و فریب مترادف شده است و جالب است بدانید از یک شخص آلمانی شنیدم که می گفت: بعضی از ایرانیان مقیم آلمان از شیوه ای استفاده می کنند که بدون کارت از تلفنهای عمومی کارتی استفاده کنند شیوه ای که حتی خود مردم آلمان هم بلد نیستند و فقط برخی از ایرانیان این کار را بلدند و به آن زرنگی می گویند.

منافع شخصی

همه ما قطعا در زندگی به دنبال راه و کاری هستیم که سود و منفعت قانونی و حقوقی ما را تامین کند من با این قضیه مخالف نیستم اما به چه قیمتی ؟اگر بدون وارد کردن ضرر و زیان به حقوق و منافع قانونی دیگران باشد که مسلما هیچ ایرادی ندارد اما اگر به قیمت از بین بردن حقوق و منافع قانونی دیگران باشد چطور؟من که این کار را غیر انسانی و غیر اخلاقی می دانم چون به قیمت رسیدن به منافع خودمان دیگران را از حق و منافع شان محروم کرده ایم چند نمونه ای ازافرادی که در جامعه ما فقط به دنبال منافع خود هستند و به هیچ چیز دیگری جز آن نمی اندیشند ذکر میکنم:بعضی از وکلا هستند که وقتی خانواده ای یا شوهر و همسری با هم اختلافی دارند و اختلاف آنها جزیی و یه راحتی قابل حل است اینطور به موکل خود القا می کنند که اختلافشان حاد و بحرانی است و به این آسانی ها حل نخواهد شد و چون اختلاف شان حاد و بحرانی است باید زمان زیادی برای اثبات حق آنها صرف شود و به همین خاطر حق وکالتشان را بالا می برند یعنی از اختلاف آنها نهایت سو استفاده را می برند و حتی من در چند مورد شنیدم که به خاطر این کار زوج های جوان با وجود اختلاف جزیی از هم جدا شده اند و زندگی های متعددی به این دلیل از هم پاشیده است

دوستی

همه ما قطعا به جز اقوام و فامیل دوست و آشنا های متعددی داریم که با بعضی از آنها صمیمی هستیم و گاهی هم با آنها درد دل می کنیم و حرف دلمان را برای آنها بیان می کنیم اما همه ما قطعا این جمله را شنیدیم که دوستان واقعی انسان کسانی هستند که در سخت ترین شرایط انسان را تنها نمی گذارند و به نظرم با این تعریف دوستان واقعی انسان اندک و انگشت شمار هستند شما در دوستانتان چند نفر را می شناسید که واقعا این طور باشند حتی گاهی صمیمی ترین دوستانمان هم وقتی به کمک آنها نیاز داریم ما را تنها می گذارند در حالی که خودشان انتظار دارند که هر زمان به کمک ما نیاز دارند ما آنها را یاری کنیم یعنی تا زمانی که به ما نیاز دارند اظهار لطف و محبت می کنند ولی وقتی نوبت خودشان است هزاران توجیه می آورند و از کمک کردن امتناع می کنند با اینکه می دانند می توانند کمکمان کنند به نظرم دوستی کودکان خالصترین پاک ترین و صادقانه ترین دوستی ها است و از جنس مادیات نیست ولی هر چه بزرگ تر می شویم دوستی ها رنگ مادیات به خود می گیرند و صداقت ها کم رنگ تر می شود یاد این شعر می افتم که می گوید:
هر کس به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند
بیگانه اگر می شکند حرفی نیست
از دوست بپرسید چرا می شکند

افسوس

نشسته بود عابری در راهی
از گذشته هایش عبور می کرد با نگاهی
از دلش بر می آمد گاهی آهی
با خو د می گفت که امید و آرزوی واهی
می برد انسان را سوی تباهی

اعتیاد

باز هم مساله و سوژه ای تکراری به نام اعتیاد که این قدر در مورد آن و بحث و اظهار نظر می شود و هر کسی راهکاری برای این معضل پیشنهاد می کند چند روز قبل یک آمار نگران کننده در مورد اعتیاد خواندم که متوسط سن اعتیاد در کشور ما به 13 سال کاهش یافته است و متاسفانه درصد اعتیاد جوانان افزایش یافته است و همچنین اعتیاد اصلی ترین عامل طلاق معرفی شده است اما جدا از این آمارها من شخصا در مراجعه به کیوسک مطبوعات مشاهده کردم که تعدادی از مراجعه کنندگان که بین آنها حتی افراد زیر 16 سال هم دیده می شود برای خرید سیگار مراجعه می کنند و معلمی داشتم که می گفت در کلاس کنکوری در تهران تدریس می کرده و در کلاس هایش همیشه بوی آزار دهنده دود سیگار بوده است من با تعدادی از افراد معتاد جوان که صحبت می کردم و دلیل اعتیادشان را می پرسیدم یکی می گفت :بی توجهی خانواده ام دیگری می گفت به خاطر تفریح و تفنن با دوستانم سیگار می کشم و دیگری می گفت فقر .
بنابراین معلوم می شود که گرایش به سمت اعتیاد دلایل متعددی دارد و به نظر من راهکار اصلی این معضل این است که ریشه اعتیاد را پیدا کنیم و با توجه به ریشه اش با آن برخورد کنیم البته نه برخورد افراطی و یا احساسی بلکه برخورد منطقی و معقول هراه با صبر و حوصله البته من نمیخواهم به معتادان حق بدهم چون درست است که مشکلات زیادی وجود دارند ولی این دلیل نمی شود که بخواهند خودشان و جامعه را تباه کنند همه ما مشکلات خاص خودمان را داریم و اگر بخواهیم این دلیل را قبول کنیم پس باید همه ما معتاد شویم و جدا از این آیا اعتیاد باعث حل مشکلات می شود به نظر من که مشکلی بر مشکلات اضافه می کند این توجیهات پذیرفتنی و منطقی نیست
نظرم این است که هم معتادان مقصر هستند هم اطرافیانشان و البته ریشه اصلی اکثر و نه تمام جرمها و فسادها را در فقر و بیکاری می دانم یعنی اگر این دو مشکل به طور اساسی حل شود جرمها و فسادها هم به طور محسوسی کم می شود