فساد اداری

اگر چه جامعه ایران ، جامعه ای توام با گرایشهای مذهبی و ملی است که همه آنها فساد را پدیده ای زشت شناخته اند و همواره تاکید بر مبارزه با آن کرده اند ، با این حال شاهد این هستیم که شیوع فساد در جامعه مسیر بسیاری از پیشرفتهای اجتماعی و ملی را بسته و هزینه های هنگفتی را بر دوش کشور و در نهایت مردم گذاشته است که یکی از مهمترین آنها در بعد کلان ، افزایش فاصله طبقاتی میان طبقات اجتماعی غنی و فقیر است . مهمترین عامل بروز فساد اداری بزرگ شدن دولت است. بنابراین برای زدودن فساد از چهره نظام اداری کشور دل بستن به دولت کار اشتباهی است زیرا دولت برای این کار باید با صرف هزینه های فراوان اقدام به تأسیس نهاد جدیدی برای این کار و تأمین امکانات، استخدام افراد، تنظیم مقررات و قوانین مورد نیاز و .... نماید. اهمیت بوروکراسی در این است که می تواند با متناسب کردن اهداف و وسایل به جامعه خدمت کند و با سازماندهی تخصیص بهینه منابع، کشور را در مسیر پیشرفت قرار دهد. اهداف و آرمانها در چارچوب یک نظام اداری سالم قابل اجرا، پیاده و عملیاتی شدن هستند و اگر نظام اداری، سالم و کارا نباشد علیرغم نیت های خیر سیاست گذاران آنچه در عمل تحقق می یابد ممکن است در تضاد با آن اهداف و سیاست ها باشد. بنابراین بدون نظام اداری سالم دستیابی به توسعه در یک کشور جهان سومی نظیر ایران بسیار بعید بنظر می رسد. ● تعریف فساد اداری: ریشه فساد فعل لاتین rumpere به معنای شکستن است بنا براین در فساد چیزی می شکند یا نقض می شود که آن ممکن است رفتار اخلاقی یا شیوه قانونی و غالبامقررات اداری باشد. طبق تعریف بانک جهانی و سازمان شفافیت بین الملل، فساد سوء استفاده از اختیارات دولتی(قدرت عمومی)برای کسب منافع شخصی (خصوصی)است که این تعریف مورد توافق عمومی در جهان است وبطور ضمنی فرض شدهاست که مجموعه ای از قوانین و ضوابط مدون اداری وجود دارد که چهار چوبفعالیتهای مجاز اداری را تعیین می کنند،هر گونه رفتار اداری که مغایر با این قوانین باشد و در آن انتفاع شخصی مطرح باشد فساد اداری تلقی می شود. بدیهی است چنین تعریفی وقتی جامع است که قوانین و حدود آن کاملا واضحو فراگیر باشد.فساد در جامعه نسبی است و با نظام ارزشی هر جامعه تعریف میشود. ـ بانک جهانی و سازمان شفافیت بین الملل: فساد اداری عبارتست از استفاده از قدرت عمومی برای کسب منافع خصوصی اداری، تحت تأثیر منافع شخصی یا روابط و علایق خانوادگی ● ضرورت و اهمیت برخورد بافساد اداری فساد پدیده‌ای است که کم و بیش درکلیه کشورهای جهان وجود دارد. اما نوع، شکل، میزان و گستردگی آن در هر کشور متفاوت است، همانطور که نتایج و پیامدهای آن نیز بنا بر نوع سازمان سیاسی و اقتصادی وسطح توسعه یافتگی تفاوت دارد. در هر صورت فساد موجب انحطاط است، سیاست‌های دولت را در تضاد با منافع اکثریت قرار می‌دهد، باعث هدر رفتن منابع ملی می‌شود و به کاهش اثربخشی دولت‌ها در هدایت امور می‌انجامد و از این طریق اعتماد مردم نسبت به دستگاه‌های دولتی و غیر دولتی کاهش یافته، بی‌تفاوتی، تنبلی و بی‌کفایتی افزایش می‌یابد. فساد، اعتقاد و ارزش‌های اخلاقی جامعه را متزلزل می‌کند، هزینه انجام کارها را افزایش می‌دهد، و رشد رقابت‌پذیری را دشوار می‌سازد. همچنین تلاش‌های فقرزدایی را ناکام می‌سازد و بی‌انگیزگی و بدبینی ایجاد می‌کند و زمینة تضعیف روحیة افراد درستکار را فراهم می‌آورد. فساد اداری مانع سرمایه‌گذاری می‌شود و مسیر رشد و توسعة اقتصاد را با موانع بسیار مواجه می‌سازد و از طریق هدایت ناصواب استعداد‌ها و منابع بالقوه و بالفعل انسانی به سمت فعالیت‌های نادرست برای دست‌یابی به درآمدهای سهل‌الوصول، زمینه رکود در تمام ابعاد فراهم می‌سازد. از طرف دیگر، هر کجا فساد ریشه بدواند، روزبه روز بیش‌تر شده، مقابله با آن بسیار دشوار می‌شود و ریشه‌های آن هر روز عمیق‌تر در بطن جامعه نفوذ می‌کند. بنابراین مقابله با فساد در عرصة اداری ضرورتی جدی و انکار ناپذیر است. ● سابقه فساد اداری در جوامع مختلف موضوع فساد همواره و از بدووجود تمدن ها وجود داشته و گریبانگیر دولتها می باشدو حکومتها و دولتها از قرنها پیش با مشکل سوء استفاده کارگزاران دولتی روبرو بوده اند.جرایمی نظیر اختلاس،ارتشاءوجعل، جرایم جدیدی نیستند و قدمتی به اندازه دولت ها دارند. در طی قرون گذشته همواره رابطه معکوسی بین استفاده درست از قدرت وقلمروگسترش فساد وجود داشته وهمواره زمانی که از قدرت بطورمطلوب استفاده شده،میزان فساد کاهش یافته است. ● تقسیم بندی فساد اداری یک محقق علوم سیاسی به نام هیدن هیمر، فساد اداری را به سه گونة سیاه، خاکستری و سفید تقسیم می‌کند: ▪ فساد اداری سیاه: کاری که از نظر توده‌ها و نخبگان سیاسی منفور است و عامل آن باید تنبیه شود. برای مثال می توان از دریافت رشوه برای نادیده گرفتن معیارهای ایمنی در احداث مسکن نام برد. ▪ فساد اداری خاکستری: کاری که از نظر اکثر نخبگان منفور است، اما توده‌های مردم در مورد آن بی‌تفاوتند. مثلاً کوتاهی کارمندان در اجرای قوانینی که در بین مردم از محبوبیت چندانی برخوردار نیستند و کسی غیر از نخبگان سیاسی به مفید بودن آنها معتقد نیست. ▪ فساد اداری سفید: کاری که ظاهراً مخالف قانون است، اما اکثر اعضای جامعه (نخبگان سیاسی و اکثر مردم عادی) آن را آنقدر مضر و با اهمیت نمی‌دانند که خواستار تنبیه عامل آن باشند. برای مثال، چشم‌پوشی از موارد نقض مقرراتی که در اثر تغییرات اجتماعی و فرهنگی، ضرورت خود را از دست داده‌اند. ● نتایج و پیامدهای فساد اداری اتلاف منابع ملی از طریق خدشه وارد کردن برسیاستهای دولت در مقابله با منافع و اهداف اکثریت. خنثی شدن تلاشهای دولت در جهت کاهش فقر و تبعیض و مانع رشد رقابت. زیانهای اجتماعی و تضعیف نهادهای موجود،زیانهای سیاسی و توزیع ناعادلانه منابع وزیانهای اقتصادی. کاهش اثر بخشی و مشروعیت دولتها و اختشاش درارزشهای دموکراسی واخلاقیات. از موانع توسعه پایداربه علل افزایش هزینه معاملات و کاهش امکان پیش بینی های اقتصادی. تضعیف اعتقاد مردم به توانایی و اراده سیاسی دولت. ● گزارش سازمان شفافیت بین‌الملل براساس گزارش سال ۲۰۰۵ سازمان شفافیت بین‌المللی، در بررسی ۱۵۹ کشور جهان، ایران در شاخص فساد گریزی مسؤولان دولتی و سیاسی رتبه ۹۳ را کسب کرد که در مقایسه با رتبه ۸۸ سال قبل ازآن پنج رده تنزل نشان می‌دهد. سازمان شفافیت بین‌المللی همه ساله رتبه کشورهای جهان را در شاخص مفاسد مالی و اقتصادی اعلام می‌کند. این گزارش براساس ۱۶ کار تحقیقاتی توسط ۱۰ نهاد بین‌المللی تنظیم شده است. سازمان شفافیت بین‌المللی رتبه مبارزه با فساد در کشورها را از یک تا ده مشخص می‌کند که رتبه ده نشان دهنده کمترین فساد و رتبه یک نشان‌دهنده بیشترین فساد است. ایران در گزارش سال ۲۰۰۵ رتبه ۹/۲ را از ده کسب کرد که در مقایسه با سال گذشته تغییری نکرده است. دامنه تغییررتبه فساد اقتصادی ایران بین ۳/۲ تا ۳/۳ اعلام شده است. مطالعات سازمان بین المللی شفافیت نشان می دهد که رتبه شاخص فساد در۷۰ کشور - تقریباً نیمی از کشورهای مورد بررسی - کمتر از ۳ بوده است که نشان دهنده مشکل حاد فساد در این کشورها است ● نتیجــه: مبارزه با فساد با شعار دادن تحقق نمی‌یابد. این کار مستلزم عزم ملی، خواست همگانی و جدیت دولت است. این مبارزه باید ساختار یافته، هماهنگ و برنامه‌ریزی شده انجام گیرد. این مبارزه باید ابتدا از بخش‌ها و نقاط حساس شروع شود و هدف خشکاندن ریشه باشد و نه قطع کردن شاخ و برگ ها؛ چه در این صورت شاخ و برگ‌های جدیدی به وجود خواهد آمد. مقصود از ریشه کلیه عواملی است که سبب فراهم شدن فرصت ارتکاب فساد می‌شوند و کلیه افرادی که ممکن است حتی حضور ملموس درسازمان‌های دولتی را نداشته باشند، اما حضور پشت پرده آنها کاملاً محسوس باشد. مجازات مرتکبان فساد و افزایش شدید هزینه ارتکاب به فساد (به عنوان اقدام پس از وقوع) و اصلاح روش‌ها، بهبود سیستم های کاری، شناسایی و حذف نقاط مستعد فساد، افزایش شفافیت و پاسخ‌گویی در عملکرد سازمان‌های دولتی و به طور کلی اصلاح نظام اداری (به عنوان اقدام پیشگیری) دو روی سکه مبارزه موفق با فساد تلقی می‌شوند و مکمل یکدیگرند و هیچ یک به تنهایی کارساز نخواهد بود.

نوشته شده توسط بهرام جلیل‌خانی

تئوری‌های عدالت و نقد هنجارهای اجتماعی

یکی از مسائل فکری فیلسوفان و مصلحان اجتماعی از افلاطون گرفته تا کانت و مارتین لوترکینگ، همواره نقد و بررسی‌ هنجاری‌های اجتماعی موجود بوده است.
شاید تصور شود که چون فرد در متن قواعد و آداب اجتماعی رشد می‌کند و به عبارتی اجتماعی می‌شود، خودبه‌خود تمامی هنجارهای اجتماعی را برحق و درست می‌داند ولی باید گفت از آن رو که مجموع هنجارهای اجتماعی یک کل ثابت و همگن را تشکیل نمی‌دهند، همه افراد به یک صورت در معرض هنجارهای واحد قرار نمی‌گیرند و به این ترتیب، به طور یکسان قواعد اجتماعی را پذیرا نمی‌شوند.
در گذر زمان، برخی هنجارهای اجتماعی تغییر می‌کنند و در تناقض و تضاد با دیگر هنجارها قرار می‌گیرند. در این وضعیت، فرد می‌تواند برخی هنجارها را براساس باور به برخی هنجارهای دیگر نامشروع و نادرست و خود را معاف از رعایت آنها بداند. بدون شک، در این میان، او دارای معیارها و گزینش‌های خاص خود خواهد بود. در این رابطه و به طور کلی این سؤال پیش می‌آید که فرد با توجه به چه معیار کلی‌ای این قضاوت را انجام می‌دهد.
نظریه‌پردازان اجتماعی برای توجیه این‌گونه رفتار انسان‌ها و نیز نقد و بررسی هنجارهای اجتماعی، دست به تدوین تئوری‌های عدالت زده‌اند تا معیاری معین و دقیق برای سنجش درستی و حقانیت هنجارهای موجود در اختیار داشته باشند. به‌وسیله این تئوری، آنها به توصیف نظامی معین از هنجارهای اجتماعی ‌می‌پردازند که به‌زعم آنها می‌تواند به بهترین نحو ممکن خیر و نیکی را برای همگان در جامعه فراهم آورد. در یک کلام، یک تئوری عدالت درک معین و مشخصی را از یک نظام ایدئال هنجارهای اجتماعی به نمایش می‌گذارد.
این نظام ممکن است از نظر منتقدان تخیلی و یا حتی ناعادلانه و ظالمانه معرفی شود ولی تا جایی که یک نظام ایدئال معرفی می‌شود، تئوری مدافع آن نظام - ایدئال را می‌توان تئوری عدالت خواند. بنابراین تئوری‌های عدالت در پی ایجاد نظامی ایدئال برای نه زیستن بلکه به زیستن هستند. می‌توان گفت که بهزیستی در سطح زندگی فردی و جمعی، متضمن مفهومی از عدالت است. سازمان‌دهی جوامع خواه ناخواه براساس مفهومی از عدالت استوار بوده است.
به بیان دیگر، در مجموع درک ما از عدالت – چه در شکل واضح و دقیق آن و چه در شکل مبهم و روزمره آن – بر داوری‌های ما در مورد نهادهای اجتماعی و شکل برخوردهای ما در جامعه اثر می‌گذارد. در وضعیت معمولی، ما هنجارها و آداب و رسوم اجتماعی را بدان‌گونه که هستند، رعایت می‌کنیم. اما آن هنگام که آنها را بر اساس معیارهای خود نامشروع و نادرست می‌دانیم، یا به اکراه – با توجه به ضمانت اجرایی آنها و ترس از مجازات در اثر عدم رعایت آنها – به آنها گردن می‌نهیم یا از دنبال کردن آنها سرمی‌پیچیم.
در موارد خاصی هم به طور مستقیم برای تغییر آن هنجارها که به‌زعم ما با معیارهای عدالت منافات دارد، فعالیت و مبارزه می‌کنیم؛ فعالیت و مبارزه‌ای که ممکن است تمامی زندگی ما را تحت شعاع خود قرار دهد. در جوامع اولیه هم عدالت معیاری بوده است که انسان‌ها هنجارهای اجتماعی و آداب و رسوم و قواعد و قوانین حاکم بر جامعه خود را با آن می‌سنجیدند ولی در آن جوامع برخلاف دوران مدرن که بحث از تئوری‌های عدالت است، عدالت درهاله‌ای از رمز و راز مذهبی پیچیده بود و دارای منشی الهی محسوب می‌شد تا بدان حد که این اعتقاد وجود داشت که اعمال فی‌نفسه و ذاتا عادلانه و نیکو نیستند بلکه تأیید الهی است که امر یا عملی را عادلانه و درست می‌سازد.
در اینجا عدالت به عنوان معیاری مستقل مطرح نبوده ولی دوران مدرن، دوران شکوفایی تئوری‌های عدالت است. در همین ۱۰۰ ساله اخیر، تئوری‌ها و ایدئولوژی‌های بی‌شماری از لیبرالیسم و سوسیالیسم گرفته تا آنارشیسم و فاشیسم، درحال رقابت برای جلب توجه عموم به دید آرمانی خود از هنجارها و ساختار اجتماعی بوده‌اند. اکثر این تئوری‌ها و ایدئولوژی‌ها در عمل یک تئوری جامع عدالت هستند. آنها نه‌تنها دید مشخصی از یک جامعه آرمانی دارند بلکه درک معینی نیز از راه‌های تحقق آن دارند.
غالب آن تئوری‌ها، خیر و سعادت انسان را منوط به تحقق برنامه‌ها یا نظرهای خود می‌شمارند. برای مدافعان اصلی این تئوری‌ها، نه تلاش‌های شخصی افراد بلکه وجود یک جامعه آرمانی، عاملی است که بیش از هر چیز دیگر، خیر و سعادت افراد را تضمین می‌کند.
تئوری‌های عدالت، مسئولیت اخلاقی فرد را معطوف به اصلاح یا تحول ساختار اجتماعی می‌کنند و برخلاف ادیان و مذاهب، باور و احساس مسئولیت‌های اخلاقی، کسی را به طور مستقیم به چالش نمی‌کشند. در دوران مدرن، تئوری‌های عدالت، درکی به ظاهر عقلانی از امور را تبلیغ می‌کنند و از فرد می‌خواهند که به اتکای داوری‌های عقیدتی و اخلاقی، بدانها روی آورد اما در نهایت و در مقام عمل آنها این نظر را بر فرد تحمیل می‌کنند که براساس آموزه‌های معین و معیارهایی که نظریه‌پردازان و مدافعان اصلی آن تئوری‌ها به‌زعم خود و با هر انگیزه‌ای آنها را صحیح و عادلانه تصور کرده‌اند، جایگزینی داوری فردی - اخلاقی خود سازند. در اینجاست که فرد در متن باور به چنین تئوری‌هایی وجود فردی خود را در وجود اجتماعی خویش به تحلیل می‌برد.
در اینجا این فرد نیست که هنجارهای جامعه خود را ناعادلانه می‌یابد بلکه این صاحبان و مدافعان قدرتمند آن تئوری‌ها هستندکه این هنجارها را به هرانگیزه‌ای و با هر نیتی ناعادلانه می‌بینند و به طور غیرمستقیم این فکر را در جامعه القا می‌کنند که فرد هم نباید آنها را عادلانه بیابد و به هر طریقی باید برای تغییر آن هنجارها تلاش و مبارزه کرد. در آخر به این نکته باید اشاره داشت که تئوری‌های عدالت نمی‌توانند جایگزین درک اخلاقی فردی از امور شوند زیرا آنها تنها در رابطه با وجود اجتماعی انسان و نقش فرد در سازمان‌دهی امور اجتماعی، دارای توضیحات و رهنمودهای معینی هستند.
این توضیحات و رهنمودها، دارای آن ساخت و پرداخت نیستند که سایه بر تأملات اخلاقی و درک فردی از مسائل اخلاقی افکنند. این نکته را نباید از یاد برد که وجود فردی انسان در وجود اجتماعی او قابل تحلیل نیست. علاوه بر این انتقاد، انتقاد دیگری نیز بر سازوکار این تئوری‌ها وارد است، و آن این است که اگر انسان بر مبنای قضاوت‌های اخلاقی روبه سوی تئوری‌های عدالت آورد باید بتواند بر این مبنا نیز هرگاه که بخواهد از این تئوری‌ها فاصله بگیرد. اضمحلال وجود فردی در وجود اجتماعی، انسان را از این مرجع نهایی اخلاقی محروم می‌سازد. بنابراین مشاهده می‌کنیم که حتی در سطح دقیق و منسجم یک تئوری، عدالت به ما کمک نمی‌کند تا داوری معینی در مورد تمامی کنش‌ها و برخوردهای خویش داشته باشیم. از این رو، در کنار آن، ما باز نیازمند توجه کامل به بایست‌های اخلاقی نشأت گرفته از وجود فردی خود یا ادیان الهی هستیم.









آسیب های روانی اینترنت

جهان از ریزترین ذراتش که تا به حال بشر توان دیدن آن را یافته تا دورترین کهکشان ها، نمونه بارزی از حرکت و پویایی است. پویایی نیاز به خلاقیت دارد. روزگاری پدران ما این خلاقیت را در رادیوهای ترانزیستوری شاهد بودند و امروز ما در دنیای دیجیتال. شاید هم فردا فرزندان ما در دنیای پرتوهای عجیب و غریب. آنچه موجب تمایز میان عصر حاضر با سایر برگ های تاریخ زندگی بشر گردیده، فناوری و تبادل اطلاعات می باشد و دنیای دیجیتال توان تبادل اطلاعات را بسیار افزایش داده است. اینترنت جز فضایی مجازی چیز دیگری نیست. فضایی پر از خالی! اما همین دنیای مجازی آنقدر توانمند و انعطاف پذیر هست که ما را به آسانی با گل فروشی سر خیابان، FAST FOOD های بی محتوا و پرزرق و برق سطح شهر، مدرسه بچه ها، سایت های خبری و... متصل می کند. چه کسی فکر می کرد روزی فرا برسد که تنها با کلیک چند گزینه بتوان نامه ای را از یک نیمکره به نیمکره دیگر زمین آن هم در زمانی در حد دقیقه ارسال نمود؟ یا باقالی پلو با گوشت را از رستورانی در سطح شهر سفارش داد؟! اینترنت از دیدگاه یک کاربر اینترنت کاربردهای فراوانی دارد. مرا از آخرین داده ها و نتایج پژوهش های علمی آگاه می کند، دوستان قدیمی ام را به من دوباره نزدیک کرده، باعث شده دوستان زیادی از سراسر جهان پیدا کنم، سایت های هنری مورد علاقه ام را ببینم و حتی کتاب هایی که مایل به ترجمه آنها هستم را می توانم پیش از خرید بازبینی کنم. اما مسأله به همین جا پایان نمی پذیرد... آسیب شناسی روانی از زمانی که راهنمای تشخیصی- آماری اختلال های روانی(ویرایش تجدید نظر شده چهارم (DSM ۴TR)) در سال ۲۰۰۰ به چاپ رسید، بحث پیرامون گنجاندن طبقه ای از اختلال های روانی با نام اختلال های سایبر (CYBER) قوت یافته است.
پیش بینی های انجمن روان شناسی آمریکا به عنوان ناشر و گرد آورنده این راهنمای معتبر تشخیصی- آماری این است که در طی ده سال آینده با توجه به حجم کاربرد اینترنت و رایانه ها می توان در DSM۵ و توسط علم روان شناسی به یافته ها و نتایج پژوهشی برای اعتبار بخشیدن به این طبقه از اختلال ها دسترسی پیدا کرد.سایبر واژه ای است که برگردان آن به فارسی کمی مبهم است. سایبر یعنی علم فرمان. یعنی هوش مصنوعی و شاید از نظر اهل فن یعنی دنیای صفر و یک. شاید کسانی را دیده باشید که همیشه در اینترنت در حال پرسه زدن هستند. گاهی دیگران را آزار می دهند- مثلا با هک کردن یا چت کردن پی در پی آنها- یا خودشان را آزار می دهند مثلاً با بررسی پیاپی صندوق پست الکترونیکی یا بررسی وسواس گونه و اجباری سایت های غیراخلاقی و اصطلاحا هرزه نگری. روزی دوستی به من گفت: در زندگی به چند چیز علاقه دارم: اینترنت، تلفن همراه، ماهواره های مخابراتی و پزشکی. شاید در مورد این دوست، جابه جایی نقش های زندگی در اثر کاربرد و وابستگی بیش از اندازه به دنیای مجازی اتفاق افتاده باشد.
● اختلال های روانی کاربرد نادرست اینترنت
۱) وسواس های فکری- عملی از ویژگی های برجسته وسواس، عدم توانایی مهار رفتارها یا اندیشه های خاص است. برای مثال فردی که وسواس شست وشو دارد، نمی تواند میل به شست وشو را کنترل کند و گاهی تا ساعت ها مشغول شستن دست ها می شود. یا فردی که وسواس فکری دارد ساعت ها در رختخواب مشغول به هم بافتن آسمان و ریسمان است. اگر از فرد وسواسی بخواهیم عمل یا فکر وسواسی اش را کنار بگذارد دچار اضطراب شدیدی خواهد شد. این اختلال را می توان در بررسی کردن های پی در پی پست الکترونیک (وسواس عملی) یا دل نگرانی از ONLINE نشدن یک دوست (وسواس فکری) مشاهده کرد.
۲) هرزه نگری پیشرفت ها و دگرگونی های زندگی بشری امروزه شتاب زیادی گرفته است. گام هایی را که عکاسی نگاتیو در طی صد سال آرام آرام برداشت، عکاسی دیجیتال ظرف پنج سال به تندی برداشته است. اگرچه دانه های نقره روی فیلم عکاسی هیچ گاه در مقابل پیکسل های یک عکس دیجیتال کم نخواهد آورد... امروز به روز شدن فن آوری ها با سرعت زیادی صورت می پذیرد. در این میان اینترنت نه تنها توانسته در مدتی کوتاه عادت های خرید کردن، داده پردازی، تجارت و به طور کلی سطح زندگی ما را دچار دگرگونی کند. کنترل والدین بر فرزندان به واسطه کمبود آگاهی والدین از رایانه ها و از سویی دیگر دسترسی آسان به انواع و اقسام سایت های غیراخلاقی تنها به اندازه زمان لازم برای تایپ یک HTTP:/WWW،... موجب شده که سوءاستفاده از اینترنت کم کم رنگ و روی اختلال به خود بگیرد.
۳) آزارگری را شاید بتوان رفتار ضداجتماعی در دنیای سایبر نام نهاد. آیا تا به حال به واژه SPAM _ هرزنامه- که مثل مور و ملخ از دیوار صندوق های پست الکترونیکی بالا می روند برخورد کرده اید؟ SPAMها را امروزه اغلب اهالی دهکده جهانی به عنوان یک مزاحم می شناسد. حال اگر فردی مثل یک هرزنامه مزاحم خلوت شما در دنیای سایبر شود در واقع به آزارگری سایبرنتیک پرداخته است.
● نتیجه گیری
به طور کلی دانش ما از آسیب های روانی ناشی از اینترنت هنوز به بازپروری و رشد و گسترش نیاز دارد. چرا که پژوهش ها و گزارش های تدوین شده و رسمی در این رابطه هنوز به سرعت سایر زمینه ها انجام و منتشر نمی شوند یا هنوز در مراحل اجرا قرار دارند. آنچه در این جا بیان گردید، پیش فرض هایی است که برای راهنمای تشخیصی آماری اختلال های روانی در نظر گرفته شده و توسط محافل علمی مطرح گردیده است. به یقین این طبقه بندی اولیه دستخوش دگرگونی هایی شده و طبقات تشخیصی فراوانی به آن اضافه خواهد شد و هر طبقه ای از اختلال های روانی هم نیازمند برنامه ریزی های درمانی خاص خود است. این درمان ها شامل روان درمانی و دارودرمانی است؛ که باید با ظرافت زیادی توسط متخصصین بهداشت روانی برای فرد به کار گرفته شود تا ارزش درمانی آن حفظ شود. پیشگیری هزینه پیشگیری در بعد کلان اختصاص بودجه های پژوهشی دولتی و در بعد خرد، رعایت کردن نکات ایمنی توسط خود فرد است. برای جلوگیری از بروز هر نوع اختلال روانی و رفتاری ناشی از سوء کاربری اینترنت به موارد زیر توجه کنید:
۱) ورود و خروج تان در اینترنت را تحت نظر بگیرید و از میزان آن اطلاع پیدا نمایید.
۲) اگر بیش از ماهی ۲۰ ساعت به اینترنت وصل می شوید بی آنکه کار خاصی جز پرسه زدن و چت کردن داشته باشید می باید از تعداد این ساعت ها کم کم بکاهید تا در یک برنامه زمان بندی سه ماهه دست کم نیمی از این زمان را کم کنید.
۳) از اینترنت برای فعالیت های مفید مانند بررسی سایت های فرهنگی یا علمی هم استفاده کنید. اینترنت بیشتر جنبه کاری و تسهیل گری دارد تا تفریح و وقت گذرانی.
۴) بیشتر از روزی دو بار EMAIL خود را چک نکنید.
۵) مزاحم دیگران نشوید و حریم خصوصی آنها را زیر پا نگذارید.
منبع:

jonoobiha.com
روزنامه ابرار اقتصادی