مدیون

همه ما در زندگی قطعا به کسانی مدیون هستیم خواه مدیون مادی خواه معنوی اما ما تا چه اندازه به آنها ادای دین کرده ایم؟چه اندازه قدردان آنها بوده ایم؟عده ای که هیچگاه عادت به قدر دانی و تشکر از دیگران نداشته اند اینطور توجیه می کنند که وظیفه اش بود که این کار را انجام دهد یا مگر بر من منت دارد ؟اما به نظر من به جز جنبه مذهبی و دینی ادای دین و قدردانی جنبه اخلاقی و انسانی دارد .
من انسانها را در مورد این موضوع دو دسته می دانم:
1-انسانهایی که برای ما کاری را انجام میدهند یا در کاری به ما کمک می کنند و این موضوع را برای همه تعریف می کنند که :من برای فلان شخص کاری انجام داده ام ولی او فلان کار را برایم انجام نداد چه قدر انسان قدر نشناس و ناسپاسی است
البته من هم مخالف این نیستم که اگر کاری یا کمکی از عهده ما بر می آید برای دیگران انجام دهیم اما معلوم است که این افراد اگر هم کاری انجام بدهند برای ریا و خودنمایی است نه کمک رساندن به ما
2-انسانهایی که کاری برای ما انجام می دهند ولی از ما توقع ندارند که کاری برایشان انجام دهیم و هیچگاه برای دیگران کاری را که برای ما انجام داده اند تعریف نمی کنند وکا رهای خیرشان مخفی می ماند به عبارت بهتر کارها و کمکهایشان بی منت و بی توقع است اما این دلیل نمی شود که ما از این رفتار و برخورد انسانی آنها سو استفاده کنیم و قدردان آنها نباشیم بلکه باید کاری یا کمکی هر چند ناچیز برایشان انجام دهیم و دینمان را به آنها ادا کنیم مثال و نمونه بارز:پدر و مادرها هستند یک خاطره تلخ ذکر کنم:روزی به خانه سالمندان رفته بودم و با یکی از آنها صحبت می کردم می گفت:همسرم خیلی وقت است فوت کرده است من هم برایشان کم نگذاشتم هیچ وقت نگذاشتم کمبود مادر را احساس کنند هزینه تحصیلشان در را فراهم کردم حالا آنها در اروپا ادامه تحصیل می دهند و الان حدود 10 سال است مرا در خانه سالمندان گذاشته اند و من از آنها هیچ خبری ندارم و حتی برای یکبار هم که شده به من سر نزدند نگفتند پدرمان در چه حال و وضعیتی است
با اوخداحافظی کردم و یاد این جمله افتادم که:انسانهای بزرگ غمشان را برای خودشان نگاه می دارند و شادی اشان را به دیگران تقسیم می کنند
نظرات 5 + ارسال نظر
مهشید جمعه 22 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:26 ب.ظ http://3133483133.blogfa.com

کاملاْ با حرفات موافقم
به نظر من هر کاری بازتابی داره که به خود انسان بر می گرده.
حرف پایانیتم درسته ولی من یه ذره مخالفم با این مطلب که بزرگترها میگن ما هیچی برای بچه هامون کم نذاشتیم ولی حالا اونا...
فرزندای آدم اینقدرم بی عاطفه نیستن مخصوصاْ ما ایرانیا
پس یه جای کار میلنگیده/ اون بابایی که این حرفو میزنه باید برگرده به عقب و خوب همه چیزو مرور کنه و ببینه کجای کارش اشکال داشته/ چون فرزندان ما با رفتار و منشهای ما تربیت و بزرگ شدند.
بروزم پیشم بیا خوشحال میشم

مونا شنبه 23 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:05 ق.ظ http://www.sukhte-del.blogfa.com

همیشه سلام
وبلاگ قشنگی داری

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین شنبه 23 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ق.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
حقیقتو نوشته بودی اما خیلی تلخ....حق با توست....
دلت شاد

سپیده شنبه 23 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:21 ب.ظ http://www.mishkas.persianblog.com

دلیلش اینه که بعضیا فراموش میکنن قرار نیست همیشه اینجا زندگی کنیم و جوون و شاداب باشیم

حمزه قنبری نهبندانی دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:59 ق.ظ http://nehbandani.blogfa.com/

روزگار روزگار بی‌معرفتی است. الان توی رفاقتا هم این مسئله وجود دارد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد